محل تبلیغات شما

عشق، جنونی‌ست منطقی
جهالتی‌ست معقول
مخاطره‌ای‌ست مأمن
کاش، میان این‌همه تلخی
جرعه‌ای به دهنم، عشق بریزی
آه از تو
که موقرانه، مبدل شدی به دشمن
دستی که آتش بردارد
و مدعیِ نور باشد
بی‌قید بریده می‌شود
در سرزمین یخی!
نپرس که دستانت کو؟!
نپرس که داستانت چیست؟
عشق، هیزم خانه‌ایست سرد
که تماماً بر آب رفته
و مردی که نه فندک دارد و نه کبریت
در انتظار نیکوتین
می‌میرد از نسخی

 

نامه‌ای به او...حصار

حقانیتِ استثماری

در انتظار نیکوتین

نپرس ,داستانت ,چیست؟عشق، ,هیزم ,کو؟ ,دستانت ,نپرس که ,سردکه تماماً ,خانه‌ایست سردکه ,تماماً بر ,بر آب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها